اختلالات روانی، ترند تازه اینستاگرام! – خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان_تاشکن
[ad_1]
به گزارش تاشکن
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله _ مبینا افراخته: سخن بگویید کردن در رابطه انواع اختلالات روانی و نشانههای آنها یکی دیگر از سوژههای همیشه داغ رسانهها است؛ به طوری که با یک جستجوی ساده صفحاتی را در اینستاگرام اشکار میکنی که محتوای آنها با گرافیکهایی چشمنواز به طور کامل به نوعی از این اختلالات تعلق دارد. سندروم بیشفعالی یا به کلمه ADHD یکی از این همین صفحات پرطرفدار یاد شدهست. گردانندگان این صفحات طبق معمولً خود را مربی این اختلال معارفه میکنند و لینکی را در تکه بیوگرافی قرار دادهاند که مخاطب با کلیک بر آن به یک آزمون برمیخورد، آزمونی که از طریق حالات روزمره پی میبرد به اختلال دچار هست یا خیر؛ یقیناً به ظاهر.
همان گونه که جسم ما صدمه میبیند، روان هم میتواند متحمل صدمهها و مشکلات تعداد بسیاری شود. که این به معنی دیوانه بودن نیست. بر پایه تعریف انجمن روانپزشکی آمریکا، «بیماری روانی، سندرومی است که در کارکرد شناختی، احساسی و رفتاری فرد تغییرات و اختلالاتی را به وجود میآورد. اختلالات روانی طبق معمولً با ناراحتی و مشکلات قابل توجهی در فعالیتهای اجتماعی، کاری یا خانوادگی همراه می باشند.» اختلال اضطراب، افسردگی، دوقطبی، کمالگرایی، اختلال غیراجتماعی بودن و حتی خوردن، فقط چند نمونه محدود از این دریای بیکران اختلالات می باشند که هرکدامشان به طور مجزا نیاز به تعریف و بازدید تخصصی، یقیناً از نگاه یک روانپزشک دارند.
این چنین این اختلالات، دارای مجموعهای از نشانهها می باشند که همه افراد امکان پذیر این موقعیتها را در شرایط گوناگون توانایی کنند، اما داشتن این نشانهها به تنهایی بیانگر وجود اختلال نیستند و آنرا اثبات نمیکنند، بلکه ملاکهای فرد دیگر نیز وجود دارند. ملاک فرد دیگر همانند زمان زمان تداوم نشانهها. علاوه بر آن، مطابق تعریف اراعه شده، یک اختلال همان گونه که از نامش پیداست باید کارکرد شغلی، عاطفی، اجتماعی و یا تحصیلی افراد راهم مختل کند تا احتمالا بتوان شخص را به آن دچار منظور کرد.
مطالعه و کسب آگاهی از اختلالات روانی برای همه افراد ملزوم و سودمند است. مشکلات و صدمات روحی و جسمی که این اختلالات فرد را با خود دچار میکنند نیز، در درجه اول اهمیت قرار دارد و برکسی پوشیده نیست؛ اما معضل جاری و مورد دقت، ماهیت این اختلالات و اشاره به نشانهها نیست؛ بلکه جو افسرده پنداری شبکههای اجتماعی، و آمارهای نجومی اراعه شده از مبتلایان به این اختلالات هست.
در یک بازهای از زمان که رسانه به شکل امروزی در زندگی مردم نقش نداشت، افراد حتی در صورت اثبات داشتن بیماری، در برابر آن مقاومت میکردند. اما الان با نیم نگاهی به نظرات کاربران در صفحات مجازی که مرتبط با موضوعات روانشناسی و اختلالات تشکیل محتوا میکنند، میتوان دریافت، با اتفاق وارونهای مواجه هستیم که اشخاص، به خصوص نسل جوان و نوجوان اتفاقاً به آن تمایل اشکار کردند و به سهولت و با اشتیاق به خود برچسب بیمار بودن میزنند و آن را باکلاسی برداشت میکنند. اما آیا واقعاً میتوان به آنها او گفت که به اختلال روانی دچار می باشند؟
به جستوجو این نوشته به سراغ «آسیه نیکو» کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی رفته تا با شکاف زیاد تر و دید تخصصی به قضیه بپردازیم.
متن کامل گفتگو به شرح زیر است:
مطابق اطلاعات جمع آوری شده به آمارهایی برخوردیم مبنی بر این که ۲۵ درصد از مردم جهان اختلالات روحی و روانی دارند و حتی ۳۰ درصد از مردم ایران دچار اختلالات روانی می باشند. این آمار چه مقدار قابل اتکاست؟
قضیه مهم در رابطه آمارهای اراعه شده از سمت سایتها و رسانههای گوناگون، دقت به منبع های آن است. به این معنی که این آمارها از طرف چه فردی، کجا و در چه تاریخی اظهار شده است. متأسفانه ناظر این هستیم که برخی از این سایتها با مقصد جلب دقت از این تکنیکها منفعت گیری میکنند تا حساسیت را بالا ببرند، و درواقع یادداشتهایی می باشند که پشتوانه علمی پژوهشی ندارند؛ همین قضیه علتشده که تعداد بسیاری از این آمارها دقیق نباشند و به بزرگترین مشکل در او گفت و گو شیوع اختلالات مبدل شدهاند. به این علت پیشنهاد من به گفتن متخصص در رابطه اولین روبه رو افراد با این آمار بازدید اعتبار آنها است. در مباحث روانشناسی منبع های معتبری وجود دارد که مدام در حال پژوهش می باشند و آمار را اظهار میکنند. برای مثال، DSM یکی از همین منبع های معتبر روانشناسیست که در کنار معارفه و توضیح اختلال درصد شیوع آن را نیز ذکر میکند، که آن را میتوان قابل اتکا دانست. در شبکههای اجتماعیهای نیز آمارهایی در قالب ویدئو یا پادکست اظهار میشود که یقیناً دیده شده برخی از این صفحات منبع های آمارشان را هم ذکر میکنند. در نتیجه ما وقتی میتوانیم به آنها مراجعه و مطمعن کنیم که دسترسی به منبع را داشته باشیم و در این صورت هست که میتوانم بگویم بله، قابل اتکا می باشند.
آیا این آمارها با در نظر گرفتن بخشی از جامعه است که از اختلال خود بیخبرند، یا شامل آنها نیز میشود؟
فضاهای معتبری که این آمار را اظهار میکنند، از راه حلهای علمی که در او گفت و گوهای پژوهش هست منفعت گیری میکنند. به گمان زیادً مثالگیری انجام میشود و در آن، آزمونها و سوال نامههایی قرار خواهند داد که بر پایه آن آمار را اظهار میکنند؛ با این حال در او گفت و گو روش تحقیق امکان دارد افرادی باشند که به آنها دسترسی وجود نداشته باشد، اما ضریب مطمعن از خطای آن جلوگیری میکند.
وقتی دلواپس این بودیم که مردم درمورد اختلالات روانی آگاهی ندارند و در برابر پذیرفتن و درمان آن مقاومت میکنند. اکنون مدتی است که در برخی صفحات فضای مجازی ویدئوهایی بارگذاری میشود که گفتن میکند اگر فلان علائم را دارید بعد به فلان اختلال روانی دچار هستید. این چنین با خواندن تکه نظرات کاربران فهمید میشویم علاقه دارند اینطور گفتن کنند که به اختلالات روانی دچار می باشند. آیا این یک جور جو غالب در شبکههای اجتماعی است که علتشده افراد برچسب این اختلالات را به خود بچسبانند یا برعکس آگاهی حقیقی و درستیست که قبلاً وجود نداشته و اکنون تشکیل شده است؟
درست است که شبکههای اجتماعی علتبالا رفتن سطح آگاهی شده اما آن روی سکه هم این است که اطلاعات همانند یک دریایی با عمق زیاد کم شدند. گوش من امکان پذیر به آن برخورد کند ولی از چیزی که پشت این ماجراست غافل میشوم. اجازه دهید مثالی بزنم، من در کار خود زیاد به این مورد برخورد میکنم که مادری با من سخن بگویید میکند و میگوید من در جایی خواندهام که اگر تصمیم تنبیه فرزند خود را دارید، آن را محروم کنید. و من به بازدید این نوشته میپردازم که اصلاً محرومیت چه هست، به چه شکل باید انجام شود و چه شرایطی داشته باشد، آیا اصلاً کاری که فرزند انجام داده با تنبیه مادر همخوان هست یا خیر. مادر در رابطه هیچکدام از این سوالها اطلاعاتی ندارد. وقتی که از او سوال میکنم که شما از چه تنبیهی منفعت گیری میکنید جواب میدهد که من میدانم تنبیه بدنی بد هست و از آن منفعت گیری نمیکنم در نتیجه روش محرومیت را به کار میگیرم. و اکنون سوالات فرد دیگر از او میپرسم همانند این که چه زمانهایی از محرومیت منفعت گیری میکنی و فرزند شما چه کاری انجام داد که از محرومیت منفعت گیری کردی، او دیگر قادر به پاسخگویی نیست چون نیاز به عمق بیشتری دارد.
انسانها در رابطه حوزههای گوناگون اطلاعات دارند که این اطلاعات دقیق نیست و عمق ندارد و همین به جای زیاد تر پشتیبانی کردن، به آنها صدمه میزند. درمورد اختلال و درواقع او گفت و گوهای تشخیصی نیز همینطور است. گویا انسانها به سراغ منابعی رفتند که همانند شابلون روی خود قرار خواهند داد و اگر در این شابلون جا گرفتند یک تشخیصی روی خود میگذارند اما اگر این تشخیص نادرست باشد حتماً انسان را در زندگی روزمره دچار مشکلاتی خواهد کرد، چون ذهنیتی تشکیل شده است که انسان بر پایه آن میخواهد ادامه دهد.
به گفتن مثال، اهمال کاری ( این که فردی مدام کار او را عقب میاندازد یا نیمه همه رها میکند) دلایل گوناگونی دارد و در همه انسانها نیز متفاوت است. فرد نشانههایی از اضطراب را میخواند و سپس به این نتیجه میرسد که به علت مضطرب بودن اهمال کار شده است و برای این که سطح اضطراب خود را پایین بیاورد بدون مشورت پزشک دارو مصرف میکند و یا حتی در بهترین حالت کتابهایی درمورد آن میخواند و از تکنیکهایی منفعت گیری میکند. اغاز به خود درمانی کرده، خود درمانیهایی که هیچ تقدم و تاخری ندارند و فقطً یک سری تکنیک می باشند که از جستوجو به دست آمده و هنگامی میبیند که تغییری رخ نمیدهد داخل چرخه معیوبی میشود. یک برچسب مضطرب بودن و یک برچسب اهمال کار بودن را به خود زده است و اکنون توانایی ناکامی دارد و هرچقدر که به جلو میرود نمیتواند حالت را بهبود ببخشد. غافل از این که امکان پذیر علت چیز فرد دیگر باشد که فرد آن را درست تشخیص نداده. در همین فرد مثال زده شده، احتمالا او علائم اضطراب را داشته باشد اما به اختلال فرد دیگر مبتلا باشد و علت مهم اهمال کاریاش همین اختلال نهان باشد. این که خط درمان چه چیزی باشد و از کجا و با چه اختلالی باید اغاز کرد، مسائل پیچیدهای می باشند که فرد نسبت به آنها آگاهی ندارد اما اطلاعات محدودی که انگار جسارت تشخیص میدهد را دارد و به همین علت داخل میدان میشود و این علتمیشود که به جای پشتیبانی و حرکت به سمت بهبودی، عکس قضیه اتفاق بیفتد و فرد به خود صدمه بزند.

دسته بندی مطالب
[ad_2]