بهترین عضو خاندان استارک برای تاج و تخت که می بود؟_تاشکن
[ad_1]
به گزارش تاشکن
استارک های وینترفل همیشه یکی از محبوب ترین خاندان های سریال بازی تاج و تخت بوده اند. به لطف انتخاب گسترده شخصیتهای دلنشین در این خانواده حاکم بر شمال، مخاطبان بیشترین زمان روایت داستان را با آن ها گذرانده و ماجراها را از نگاه آن ها جستوجو می کنند، در شرایطی که اوضاع سیاسی در وستروس به طور فزایندهای بی ارامش میشود. از دیوار یخی عظیمی که نگهبانان شب در آن نگهبانی می دهند تا بارگاه های پر از فساد در کینگز لندینگ، خاندان استارک ناظر برخی از با اهمیت ترین لحظات سریال است یا اتفاقات داستان را رقم می زنند.
در آخر فصل هشتم بازی تاج و تخت که به شدت مورد انتقاد قرار گرفت، برندون استارک (آیزاک همپستد رایت) به گفتن پادشاه بعدی وستروس انتخاب شد، چون به حرف های تایرون لنیستر (پیتر دینکلیج)، او بهترین داستان را دارد. تعداد بسیاری از طرفداران سریال با این سخن بگویید ناموافق بوده و مدعی بودند تعداد بسیاری از دیگر اعضای خاندان استارک داستان های زیاد دلنشین تری داشتند. در این نوشته می خواهیم به این سوال جواب دهیم که کدام یک از استارک ها واقعاً با لیاقت نشستن بر تخت آهنین می بود؟

۸- ریکان استارک
ریکان (آرت پارکینسون) بهگفتن کوچک ترین عضو خاندان استارک، مسئولیتهای بسیاری ندارد که بابتشان دلواپس باشد و وقتی که پدرش، ادارد (شان بین) و خواهرانش سانسا (سوفی ترنر) و آریا (میزی ویلیامز) به جنوب سفر میکنند، در وینترفل میماند. هنگامی که مادرش کاتلین (میشل فرلی) و برادر بزرگترش، راب (ریچارد مدن) نیز وینترفل را ترک میکنند، او به شدت عصبانی و نومید میشود و زمان بیشتری را با گرگینه سیاه خود، شگی داگ میگذراند. در نهایت، ریکان ناچار میشود تا با برادر دیگرش، بران، فرار کند، قبل از این که بران به شمال سفر کند تا کلاغ سهچشم (استروان راجر و ماکس فون سیدو) را اشکار کند.
با دقت به سنش، ریکان قبل از این که ناچار شود وینترفل را ترک کند، آموزش مقداری در عرصه دولت داری و حکومت داری دریافت کرده است. سن کم ریکان نیز یک ادله دیگر علیه او است، چون تا وقتی که به سن بلوغ برسد، یک نایب السلطنه به جای او رهبری کرده و از کوره در رفتن سریع او می تواند به درگیری بین او و مشاورانش منجر شود. این چنین گمانه زنی در رابطه ریکون سخت است چون او برای زمان بسیاری از روایت ها و اتفاقات سریال غایب است، و وقتی که سرانجام در فصل ۶ به داستان برگشت، قبل از مرگش هیچ دیالوگی نداشت. ریکان یکی از بی نتیجهترین شخصیتهای بازی تاج و تخت می بود، به این معنی که مخاطبان هیچ بینشی از نحوه رشد و تغییرات شخصیتی او دریافت نمیکنند.

۷- آریا استارک
آریا، کوچکترین دختر خاندان استارک، نمیتوانست بیشتر از این از خواهر بزرگترش، سانسا متفاوت باشد. آریا که علاقه ای به فعالیت های سنتی زنانه ندارد، ترجیح می دهد یاد بگیرد که چطور با شمشیر مبارزه کند، اسب سواری کرده و ماجراجویی های خودش را داشته باشد. او بعد از مرگ پادشاه رابرت برثیون (مارک آدی) به آرزویش می رسد، جایی که او را از بقیه اعضای خانواده اش جدا شده و به مسیری از بین رودخانه ها و شهر آزاد براووس می رود که در نهایت با تبدیل شدن به یک آدمکش حرفه ای به آخر می رسد.
آریا هیچ زمان نمی خواست یک نجیب زاده سنتی باشد و به این علت هیچ دانش یا صبری برای رهبری ندارد. در آخر بازی تاج و تخت، او یک فرد زیاد بی حس، بی تفاوت و زیرک است که آموزش و رابطه با مرگ او را در موقعیتی قرار داده که نمی تواند با دیگران همدلی کند. با این حال، او بهتر از ریکان است، چون در طول سریال به بلوغ رسیده و حداقل، فهمیدن خوبی در رابطه این که به چه فردی باید و نباید مطمعن کند، دارد.

۶- برندون استارک
در اصل پسری که عاشق بالا رفتن از دیوارهای بلند می بود و رویای شوالیه شدن را در سر داشت، زندگی برن به یکباره تحول کرد، وقتی که سر جیمی لنیستر (نیکولای کوستر والدائو) بعد از این که فهمید شد این پسربچه رابطه جنسی با محارم او و ملکه سرسی (لنا هدی) را دیده، او را از بالای برج وینترفل به پایین انداخت. اگرچه برن از سقوط جان سالم به در میبرد، اما پاهایش خرد شده و از آن به سپس کارگر اسطبل غول پیکر خاندان استارک، هودور (کریستین نایرن) او را حمل می کند. این چنین این حادثه قدرتی را در بران بیدار میکند تا به درون ذهن گرگ خود، سامر، رفته و او در نهایت به شمال دیوار سفر میکند تا از کلاغ سهچشم زیاد تر بیاموزد.
اگرچه امکان پذیر دلنشین ترین داستان را نداشته باشد، اما چیزی که برن را به گفتن بهترین نامزد برای پادشاهی وستروس از ذهن دور می کند این است که هنگامی به کلاغ سه چشم تبدیل می شود، چه مقدار رباتی حرکت می کند. او موجودی است بدون همدلی، جدا از زندگی روزمره مردم و به جای آن بر دیدن قبل یا رفتن در جلد حیوانات دیگر و ترک بدنش تمرکز دارد. مطمئناً، دانش گسترده برن در رابطه تاریخ بشر به این معنی است که او می تواند تعداد بسیاری از مشکلات را حل کند، اما او در رابطه قوت ها و مشاوره هایش نیز مبهم و نامطمئن به نظر می رسد. برای مثال، در صحنه آخر برن در بازی تاج و تخت، می بینیم که وی اولین جلسه شورای کوچکش را ترک کند تا بتواند اژدهای دروگون را اشکار کند. این چه جور پادشاهی است؟

۵- کاتلین استارک
کاتلین که فرزند ارشد لرد هاستر تالی (کریستوفر نیومن) است، در اصل با برادر بزرگتر ادارد، برندون نامزد شده می بود. هنگامی که برندون توسط پادشاه ایریس تارگرین دوم (دیوید رینتول) کشته شد، کاتلین به جای او با ند ازدواج کرد. سالها سپس، وقتی که برن نزدیک می بود توسط یک قاتل با خنجر فولادی والیریایی کشته شود، مادر خانواده استارک به جنوب سفر کرد تا شوهرش را از این خیانت آگاه کند. سپس کاتلین تیریون لنیستر را دستگیر کرده و با خود به ویل برد تا برای اتهاماتش محاکمه شود و سپس از اغاز جنگ به اردوگاه پسرش، راب، پیوست.
کاتلین یک نجیب زاده با توانایی است که می داند چطور در موقعیت های مهم و دشوار همانند یک دیپلمات حرکت کند، اما عشق او به خانواده اش زیاد تر قضاوت های او را مختل می کند. بدترین نمونه وقتی است که او برین اهل تارث (گوندولین کریستی) را مأمور می کند تا جیمی لنیستر، بهترین زندانی راب را به کینگز لندینگ ببرد تا او را با دخترانش مبادله کند. این چنین کاتلین استارک شعار خاندان تالی “خانواده، ماموریت، افتخار” را زیاد جدی نمی گیرد، که برای فردی که بر تعداد بسیاری از افراد حکومت می کند، نحوه فکر خوبی نیست.

۴- راب استارک
راب به گفتن فرزند ارشد و پسر اول ادارد بزرگ شد تا روزی جانشین پدرش به گفتن ارباب وینترفل و نگهبان شمال شود. هنگامی که پدرش توسط لنیسترها زندانی شده و به خیانت متهم شد، راب ارتش های شمال را گرد هم آورد و به سمت جنوب حرکت کرد تا ارتش لنیسترها را ناکامی داده و خانواده اش را به وینترفل بازگرداند. متأسفانه ادارد در این مسیر مورد خیانت قرار گرفته، اعدام شد و اربابان شمال و ریورلند، راب را پادشاه خود اظهار کرده و جنگ را به جنگ استقلال تبدیل کردند.
راب خود را به گفتن یک رهبر عالی در دوران جنگ ثابت کرد اما در نهایت نشان داد که برای پیروزی زیاد کوته بین است. اگرچه او در هر نبردی علیه لنیسترها پیروز شد، اما اعدام ریکارد کارستارک (جان استال) و شکستن پیمان ازدواجش با دختر والدر فری (دیوید بردلی) به قیمت جان او در اتفاقات دلخراشی به نام عروسی سرخ همه شد. با این حال، راب با وجود جوانی، می دانست چطور وفاداری را در مردانش برانگیزد و به قدر کافی فروتن می بود تا به مشورت دیگران گوش دهد.

۳- ادارد استارک
ادارد که در اصل پسر دوم لرد ریکارد استارک می بود، در دره آرین پرورش یافت و در آنجا با رابرت برثیون دوست شد. بعد از مرگ پدر و برادرش، ادارد با کاتلین ازدواج کرد تا تالی ها را به شورش علیه تارگرین ها بکشاند. سالها سپس، او به رابرت پشتیبانی کرد تا شورش گریجوی ها را سرکوب کند و پسر لرد بیلون گریجوی (پاتریک مالاهید)، ثیون (الفی آلن) را به گفتن نیرو و گروگان با خود به وینترفل برد. اگرچه ادارد از ترک شمال متنفر می بود، اما موافقت کرد که دست تازه پادشاه رابرت شود، حتی اگر این کار تنها برای محافظت از دوستش در برابر زیاد دشمنانش در بارگاه کینگز لندیگ باشد.
ادارد به لطف اصول اخلاقی زیاد قوی و سرسختانه اش، عشق و وفاداری را در بین زیردستان خود بر می انگیخت و دورانش به گفتن دست پادشاه نشان داد که او در اجرای عدل و نگه داری قوانین وستروس توانایی دارد. با این حال، ادارد هیچ چیز در رابطه بازی های سیاسی نمی دانست و تا وقتی که زیاد دیر شده می بود موفق نشد بفهمد که چه وقتی مورد فریب قرار گرفته است. به این علت، در حالی که او میتوانست پادشاه محبوب مردم وستروس باشد، ند چیزی بیشتر از یک پیاده نظام برای بازیگران تشنه قوت این دنیا همانند پتیر بیلیش (آیدان گیلن) نبوده است.

۲- سانسا استارک
بر خلاف بقیه اعضای خانواده اش، سانسا زیاد تر به میراث تالی خود متمایل می بود و در فرهنگ جنوبی و افسانه های پریان غرق شد. او از رفتن به کینگز لندینگ و در نهایت ازدواج با شاهزاده جافری برثیون (جک گلیسون) به وجد آمده می بود و با ساده لوحی خود، در نهایت به لنیسترها پشتیبانی کرد تا بر خانواده اش پیروز شوند. یقیناً هنگامی ناظر دستور جافری برای اعدام ادارد می بود، جهان بینی او در هم ناکامی و آرام آرام یاد گرفت که چطور در دنیای سیاست بازی کند.
سانسا استارک احساسی ترین رشد شخصیتی را در بین همه خواهر و برادرهایش پشت سر میگذارد و سریال را به گفتن یک سیاستمدار سرسخت و با توانایی که مایل به انتخابهای سخت، خوب یا بد است به آخر می رساند. این توانایی جدیداً به دست آمده، انتصاب او را به گفتن ملکه شمالِ تازه استقلال یافته ضمانت می کند، اما او به علت دانشش از فرهنگ جنوب، می توانست کار بزرگی در اداره وستروس نیز انجام دهد. تجارب سانسا در برخورد با افرادی همانند سرسی و لیتل فینگر نیز علتشده است که او سطح سالمی از بدبینی و بدگمانی اشکار کند و فریب او سختتر باشد.

۱- جان اسنو
جان اسنو (کیت هرینگتون) که در ابتدا به گفتن پسر حرامزاده ادارد استارک معارفه شد، همیشه حس می کرد گاو پیشانی سفید خانواده است و وقتی که ادارد به کینگز لندینگ رفت، تصمیم گرفت به نگهبانان شب بپیوندد. اگرچه جان سپس از شنیدن خبر مرگ ادارد و شراکت راب در جنگ های بعدی در وستروس دلشکسته می بود، اما به عهد خود پایبند ماند و با ارتش های ترسناک وحشی ها و وایت واکرها مبارزه کرد تا وستروس را در امان نگه دارد. سرانجام اشکار شد که او فرزند خواهر ادارد، لیانا (آیزلینگ فرانسیوسی) و شاهزاده ریگار تارگرین (ویلف اسکولدینگ) است.
جان نه تنها قانوناً و شرعاً با لیاقت تاج و تخت وستروس می بود، از این جهت او در خط جانشینی تارگرین ها قرار داشت، بلکه با کارهایش نشان داد که با لیاقت این مقام است. در حالی که بقیه شخصیت های مهم وستروس مشغول دعواهای کوچک بین خود بودند، جان هم چنان بر روی عکس بزرگترِ متوقف کردن وایت واکرها متمرکز می بود و می خواست برای یک آرمان بزرگتر انتخابهای سخت و ویرانگری داشته باشد. در حالی که احتمالا در دنیای پرتنش و خطرناک سیاست بهترین سیاستمدار نبوده است، اما جان توانست دشمنان را به دوستان هم تبدیل کند و برای بقای متقابل، به منعطف کردن قوانین سختگیرانه قدیمی تمایل داشت.
دسته بندی مطالب
[ad_2]