روایت روضه ۱۱۰ سالهای که روضهخوانهایش انتخاب شدهاند_تاشکن
[ad_1]
به گزارش تاشکن
به گزارش برنا؛ پسر خردسال پیراهن مشکی پنج شش سال سن زیاد تر ندارد، سینی آب خنک را جلویم میگیرد و میگوید: «خاله بفرمائید آب»، خنکی اش را از رطوبت دور لیوان میفهمم، بلافاصله یکی دیگر از پسرها پلاستیک میدهد دستم و من را سراپا شوق از دیدن خادمان کوچک اباعبدالله راهی حسینیهای میکند که حرف های میشود زیاد تر از ۱۰۰ سال قدمت دارد. پذیرایی بچهها با آب خنک آن هم در این ساعات نزدیک به ظهر در این گرمای سخت صبح تابستانی تیرماه انتخاب هوشمندانه ایست، روی فرش قرمز کوچه، زیر سایبان چند لحظهای میایستم نگاهی به در و دیوار قدیمی اطرافم میکنم و آب خنک را سر می کشم، به قراری که با خودم گذاشته ام سلام میدهم به مرد لب تشنه این ایام، سلام بر حسین (ع).
بین هزاران هیئت بزرگ و باشکوهی که در جای جای پایتخت هر ساله با برپایی مجالس عزای شهادت سالار شهیدان به استقبال از ماه عزای اهل بیت میروال تا این مدت هم میتوان مجالس کوچک و بی سر و صدایی را اشکار کرد که به لطف زمان و مکان و یقیناً مستمعین اهل دلش جزو مجالس خانگی قدمت دار شهر محسوب خواهد شد و اعتبارشان را از سالها رفت و آمد عزادارها و عاشقان اهل بیت وام گرفتهاند. از سادات اخوی با عمر ۲۵۰ ساله گرفته که قدیمی ترین روضه شهر تهران معروف است، تا تکایای قدیمی محلات تهران که به نام همان محلهها معروف می باشند همانند تکیه نیاوران و دزاشیب، تا روضههای خانگیای که به همت و صفای اهالی اش سالها است نور را مهمانی خانههای خود کرده اند و چندین نسل از خانواده پای سفره مراسماتش قد کشیده اند. این حسینیهها و روضههای قدیمی جدای از اهمیت تاریخی و مردم شناسی نشان از عمق ارادت یک خانواده و چند نسل را در برپایی مجالس اهل بیت مشخص می کند، جایی که به همت یک بانی شکل گرفته و به واسطه فرزندان و نوه نتیجهها ریشه دار شده است.
فرش قرمز اینجا اعتبارش را از پسر فاطمه (س) گرفته است
نزدیکیهای میدان راه آهن، آدرس مسجد قندی را از هرکس که بگیریم نشانی خیابانی را خواهند داد که اسمش تختی است جایی که در کوچه بعد کوچههایش تا این مدت آثاری از خانههای قدیمی دهه ۴۰ و ۵۰ اشکار میشود. حسینیه ارفع الواعظین درست در نزدیکی مسجد قندی، واقع در خیابان پهلوان حسن، در کوچهای به همین نام قرار گرفته. در خانهای قدیمی و باصفا در انتهای کوچه تنگنا که سال ها است دیگر ساکنانش همین عزاداران محرم و فاطمیهای می باشند که حسینیه برای آنها پا گرفته است.
کوچه را فرش قرمز کرده اند و مردم که اکثراً زنها می باشند چند نفره و تکی سپس کندن کفشها، پا میگذارند روی فرش. فرش قرمزی که اعتبارش را از صاحب مهم مجلس گرفته. آدمها روی این فرش قرمز به واسطه همین صاحبان معتبر خواهد شد، عاشق خواهد شد و این عشق آنها را بالا میبرد تا نه در نگاه مردم، که در نگاه اهل بیت (ع) دیده شوند. بچههای آب به دست و پلاستیک به دست که خادمی را از سن پایین برای اهل بیت یاد گرفته اند روی این فرش قرمزها بر خلاف فرش قرمزهای دنیای پر زرق و برق نه به فکر دیده شدند نه جستوجو جایگاه و پست، همین که به چشم صاحب این مجلس همراه شوند برایشان کافی است. کفشم را توی پلاستیکی که پسرک داده میگذارم و زیر لب قربان صدقه معرفت این بچهها میروم.
روضه خانگی ۱۱۰ ساله سادات شیرازیها
یکی دو روز آخر روضه حسینیه ارفع الواعظین کل کوچه مفروش میشود، همسایه خوب نعمتی است و به گمان زیادً حسینیه از این نعمت بی منفعت نبوده که همسایهها در روزهای شلوغ تاسوعا عاشورا که به حرف های سید هادی شیرازی فرزند بزرگ حاج آقا احمد ارفع الواعظین نزدیک به ۳ هزار عزادار را میزبانی میکنند، پارکینگ و کوچه را در اختیار حسینیه قرار خواهند داد.
درب قدیمی خانه باز است و یک راهروی باریک مردها را به سمت طبقه بالای خانه و زنها را به سمت حیاط مهم و طبقه پایین هدایت میکند. از راهرو داخل حیاط مفروش میشویم که یک درخت تنومند نخل صفا و زیباییش را دو چندان کرده. چند دهنه بزرگ درب شیشهای و چند پله سراسری مسیر رفتن به داخل حسینیه است. آدم دلش میخواهد ساعت بنشیند و از همه جزئیات حسینیه لذت ببرد، از منبری که متفاوت از دیگر منبر روضههای خانگی جوری تعبیه شده که هم خانمها آن را ببینند و هم آقایان. یک گوشه از حسینیه چند قفسه شیشهای محل نگهداری از یادگاریهای خانه است. خانهای که به حرف های سید هادی آقای سادات شیرازی آن را بنا کرده و گسترش اش داده «حسینیه قبل از این، یعنی نزدیک به ۱۱۰ سال قبل یک روضه خانگی کوچک می بود، پدر پدر بزرگ ما معروف به سادات شیرازی تصمیم گرفت اینجا را حسینیه کند و پدربزرگ بنده هم ادامه دهنده راه پدر شدند. در نهایت محل جاری حسینیه گسترش اشکار کرد. پدر من هم که ۹۶ سال قبل به دنیا آمد ادامه دهنده راه اجدادشان شدند. الحمدلله که صدها سال است به برکت نگاه امام زمان (عج) و مساعدت بازماندهها این روضه ادامه دارد.»
اینجا روضه خوانها انتخاب شده می باشند
توی قفسه شیشهای پر از وسیله است، یادگاریهای خانواده سادات شیرازی یا همان ارفع الواعظین که از کتابهای قدیمی گرفته، تا لباسها و عینک و قاب عکس و نعلین در آن اشکار میشود «این وسایل را خود ما به جهت این که مردم نسبت به پدر و پدربزرگ محبت داشتند نگهداری کردیم در این گوشه گذاشتیم که هم وسایل را نگه داریم و هم یادی از گذشتگان کرده باشیم.»

اینجا خبری از مداحیهای تازه و زیر صدای حسین حسین گفتن نیست. حتی صدای بلند گریهها نیز اسایش خاص دارد، آرامشی توأم با معرفت عمیق که سخنرانان مراسم آن را به مستمعین منتقل میکنند. همه چیز حسینیه از ظاهر ساختمان تا فرم روضه خوانی سنتی همانند به قدیم است، از ساعت ۹ تا نزدیک اذان در چند نوبت روحانیای میآید، سخنرانی میکند و روضه میخواند و نوبت به روحانی بعدی میرسد. از دوستی که این روضه خانه صد ساله را معارفه کرد شنیده بودم که حاج آقا ارفع زیاد روی روضه خوانها حساس می بود و خودش مینشست و به محتوای حرف های شده توسط آنان نظارت میکرد. سید هادی هم در اینباره میگوید: «رسم است که در حسینیه ما زیاد تر قال صادق و قال باقر حرف های شود، سخنرانان و مادحین نیز بسیج خواهد شد از اهل بیت (ع) و از امام زمان (عج) بگویند، چیزی که در واقع رسالت حسینیه است و تلاش شده هم چیز به طور سنتی خود برگزار شود.»
بدون عنایت سیدالشهدا (ع) اینجا هیچ است
برقراری مراسم حتی ساده در طول دههها سال کار سادهای نیست، بالا و پایین و سختی و آسانی زیاد دارد، ماندگاری حسینیه ارفع الواعظین به همت بانیها و متولیانش هرچقدر که بی نقص باشد بدون شک نظر لطف اهل بیت (ع) بوده که روضههای این خانه تا به امروز پابرجا مانده، هنگامی درمورد این نوشته از پسر حاج آقا ارفع میپرسم مقداری از سخن بگویید کردن طفره میرود و به اجبار چند جملهای میگوید «موارد لطف و عنایت اهل بیت (ع) زیاد بوده از خوابهایی که دیده شد بگذریم همه تلاش ما این است کاری که میکنیم مورد دقت آقا امام حسین (ع) باشد. زیادها به چشم دل در این حسینیه چیزهایی دیدند، اما جدای از این همین که به نام اباعبدالله در این مکان سیاهی زده میشود باور داریم که لطف آقا شامل حال ما شده است.»
تا نزدیکیهای ظهر دیگر همه حسینیه پر میشود از عزاداران. زیاد تر جمعیت زنها می باشند، انگار مهر حسین (ع) و اولادش جور فرد دیگر در دل زنها رخنه کرده که صبح و ظهر شب حسینیهها به واسطه وجود آنان خالی از عزادار نیست، چند دختر نوجوان بین جمعیت شربت میچرخانند و یادم میافتد که سید هادی در سخن بگوییدهایش اصرار داشت که اینجا حجم کار بالاست و چند خانواده که تعدادشان کم هم نیستند ۱۰ روز جانی و مالی پشتیبانی میکنند تا روضه برقرار شود، در این بین بچهها هم یاد میگیرند که مسئولیت دار مسؤولیت شوند تا بعداً که بزرگتر شدند مسوولیتهای سنگینتر را بگیرند، مخصوصاً که خود بچهها برای کار کردن ذوق و شوق دارند و تا اسم امام حسین (ع) میآید سر از پا نمیشناسند.
روضه همه میشود و زمان خروج از حسینیه مجدد بچهها با آب و کیسه بزرگی که پلاستیک کفشها را از عزاداران میگیرند به بدرقه می آیند، اینبار آب خنک را به یاد لبهای تشنه کودکان اهل حرم می نوشم، بلند بلند برای بچههای خادم دعای خیر میکنم که در این مسیر بمانند و زیر لب می گویم سلام بر حسین (ع).
دسته بندی مطالب
[ad_2]
منبع