خوش آمدید

10 واقعیت جالب و عجیب در مورد محمد علی کلی

۱۰ حقیقت دلنشین در رابطه محمد علی کلی که نمی دانستید


او با تمساح ها کشتی گرفت و با یک نهنگ دست و پنجه نرم کرد. او رعد و برق را به بند کشید و تندر را به زندان انداخت. او محمد علی کلی، یکی از مشهورترین چهره های قرن بیستم می بود. محمد علی که سه بار قهرمان سنگین وزن شده، با مشت زنان، مخالفان، دولت ها و بیماری پارکینسون شاخ به شاخ شد و در عین حال دشمنانش را با شعر سپید به سخره می گرفت. چند حقیقت دیوانه وار و داستان های شگفت در رابطه محمد علی کلی که خود را بزرگ ترین بوکسور تاریخ می دانست وجود دارد که احتمالا نمی دانید و در ادامه به آن ها خواهیم پرداخت.

۱۰ حقیقت دلنشین در رابطه محمد علی کلی که نمی دانستید ۵۰

۱۰- دزدیده شدن دوچرخه اش الهام قسمت حرفه بوکس او شد

محمدعلی پیش از آن که بتواند همانند پروانه بچرخد و همانند زنبور نیش بزند، پسری ۱۲ ساله می بود که به جستوجو انتقامجویی می بود. اکتبر ۱۹۵۴ می بود و علی (که تا این مدت با نام کاسیوس کلی شناخته می شد) صاحب مغرور یک دوچرخه قرمز شوین می بود. این دوچرخه هدیه کریسمس از طرف پدرش می بود و او تصمیم داشت سوار بر آن به بازاری در زاد گاه خود لوئیزویل، کنتاکی برود. کاسیوس و یکی از دوستانش همه روز را صرف چک کردن غرفه ها و جویدن ذرت بو داده کردند، اما هنگامی کاسیوس آماده رفتن به خانه شد، فهمید شد که فردی دوچرخه باارزشش را دزدیده است. علی که اشک از چشمانش سرازیر شده می بود، به سمت یک باشگاه محلی رفت و به جستوجو جو مارتین، پلیسی که اتفاقاً مربی بوکس می بود، گشت.

او حالت خود را برای مارتین گفت و تهدید کرد هر فردی که دوچرخه اش را سرقت کند، “کتک می خورد”. مارتین بعد از برانداز کردن هیکل لاغر این پسربچه، با لحن نصیحت آمیز به او او گفت: «بهتر است قبل از اغاز مبارزه یاد بگیریی که چطور بجنگی». سپس از این که به علی پشتیبانی کرد تا گزارش پلیس را پر کند، مارتین یک برنامه ورزشی به وی داد. شش هفته سپس، علی در اولین مبارزه اش در تلویزیون محلی پیروز شد و با تصمیم غیرقاطع داوران، کودکی به نام رونی اوکیف را ناکامی داد. مارتین در ادامه به آموزش اصول اولیه بوکس به علی پرداخت و آن ها با هم شش گفتن دستکش طلایی کنتاکی، دو گفتن قهرمانی ملی اتحادیه ورزشی آماتور و در نهایت یک مدال طلای المپیک ۱۹۶۰ رم را به دست آوردند. یقیناً علی هیچ زمان دوچرخه اش را بعد نگرفت، اما اگر واقعاً دزد را می دید، به گمان زیاد برای سپاس دستش را می فشرد.

10 واقعیت جالب و عجیب در مورد محمد علی کلی
۱۰ حقیقت دلنشین در رابطه محمد علی کلی که نمی دانستید ۵۱

۹- او از پرواز با هواپیما می ترسید

در حالی که علی برای المپیک ۱۹۶۰ رم آماده می شد، فهمید شد که باید به آنجا پرواز کند. این جوان ۱۸ ساله که وحشت زده شده می بود، سوال کرد که آیا می تواند به جای هواپیما، با قایق به رم سفر کند. هنگامی خواست علی رد شد، او به این نتیجه رسید که کسب مدال طلا قیمت ریسک سوار هواپیما شدن را ندارد و تصمیم گرفت از المپیک انصراف دهد. خوشبختانه مربی اش، مجو مارتین توانست او را راضی کند که سوار هواپیما بشود اما کلی هم چنان به اصرار و قوت قلب بسیاری نیاز داشت. محمد قبل از پرواز یک چترنجات خرید و تا وقتی که به ایتالیا رسیدند آن را به تن داشت. برخی حتی می گویند که او همه طول پرواز را دعا می کرده است، در حالی که برخی دیگر ادعا می کنند که او با لاف زدن در رابطه مسابقات آینده اش، ذهنش را از هر فاجعه احتمالی دور نگه داشته است و بدون صدمه به رم رسید.

در هر صورت، علی علاقه ای به پرواز در آسمان نداشت و هنگامی به آمریکا برگشت، یک اتوبوس برای تورهای آینده برای خودش خرید و خبرداد که هنگامی اتوبوس ها خراب می شوند، ۳۰ هزار پا سقوط نمی کنند. علی سال ها سپس خبرداد که بر هراس خود از پرواز تسلط کرده است. او بعد از گرویدن به اسلام او گفت که خداوند به او اجازه نمی دهد که در یک سانحه هوایی بمیرد. با این وجود، دخترش مریم علی حرف های است «تنها باری که پدرم را ترسیده دیدم وقتی می بود که در هوا می بود و هواپیما اغاز به تکان خوردن می کرد. این وقتی است که چشمانش واقعاً بزرگ می شوند و قطعا می خواهد روی زمین باشد».

ادامه مطلب
موشک استارشیپ اسپیس‌ایکس به دومین پرتاب مداری خود نزدیک‌تر شد
10 واقعیت جالب و عجیب در مورد محمد علی کلی
۱۰ حقیقت دلنشین در رابطه محمد علی کلی که نمی دانستید ۵۲

۸- او مدال طلایش را دور نینداخت

آمریکایی ها قطعاً افسانه هایشان را دوست دارند . اما با وجود بازگویی های بیشمار, جورج واشنگتن یک درخت گیلاس را قطع نکرد, جنازه والت دیزنی منجمد نشده است و محمد علی مدال المپیک خود را به درون رودخانه اوهایو پرت نکرد. اما بر خلاف افسانه های واشنگتن و دیزنی, این اتفاق جعلی توسط خود محمد علی خلق شده است . داستان مدال علی واقعی اغاز می بشود. او یک مشت زن لهستانی به نام زبیگنیو پیترزیکوفسکی را ناکامی داد تا مدال طلای سنگین وزن سبک المپیک ۱۹۶۰ را به دست آورد. سپس از آن هر جا که می رفت مدالش را می پوشید. علی که در ابتدا به پیروزی هایش افتخار می کرد, به شدت فهمید شد که پیروزی اش پیامدهایی در دنیای واقعی داشته است. یک روز در حالی که مدال را دور گردنش انداخته می بود, داخل رستورانی شد که فقط سفیدپوست ها اجازه ورود به آن را داشتند و به او انها گفتند : «ما اینجا به سیاهان سرویس نمی دهیم ». این بوکسور در جواب او گفت : «اشکالی ندارد, من هم غذاهای شما را نمی خورم». اما عکس العمل سریع کلی هیچ کمکی به او نکرد. او را بیرون انداختند و همین جا می بود که همه چیز رنگ و بوی افسانه به خود گرفت.

پر بیننده ترین سایت خبری تحلیلی فارسی زبان جهان ,اخبار سیاسی اخبار فرهنگ وهنر اخبار اجتماعی اخبار اقتصادی اخبار ورزشی و تکنولوژی را در سایت خبری تاشکن بخوانید.

بر پایه کتاب زندگینامه محمد علی کلی, او راهی رودخانه اوهایو شد و مدالش را در آب انداخت. با این حال, سال ها سپس, علی اعتراف کرد که در واقع جای مدال ارزشمندش را گم کرده است. او در نهایت به خبرنگاران او گفت :«یادم نمی آید که آن ( مدال ) را کجا گذاشته ام». خوشبختانه, علی در بازی های ۱۹۹۶ آتلانتا جانشین این مدال را دریافت کرد, جایی که مشعل المپیک را به شکلی دراماتیک روشن کرد. پیش تر در سال ۱۹۷۵, علی عضو ملت اسلام (NOI) شده می بود, گروهی که برتری سیاهان و جدایی طلبی را تبلیغ می کرد و این چنین این که سفیدپوستان شیاطینی می باشند که توسط یک جادوگر شیطانی خلق شده اند). در نتیجه, کتاب زندگینامه زیاد سیاسی علی به شدت از دستور کار این گروه اسلامگرا حمایتکرد. و اگر این به معنی جعل چند داستان است عیبی نداشت. احتمالا نمی توان علی را به این خاطر سرزنش کرد چون به هر حال, او در دوران پیش از حقوق مدنی سیاهان بزرگ شده می بود. به گفتن یک مرد سیاه پوست, با او به گفتن یک شهروند درجه دو حرکت می شد. بعد از تحول مذهبش, زیاد تر خبرنگاران حتی حاضر نشدند او را «محمد علی» صدا کنند و ترجیح دادند هم چنان از کاسیوس کلی منفعت گیری کنند. در حالی که داستان دور انداختن مدال طلایش افترا می بود، اما این افترا از یک حقیقت سرد و ناخوشایند نشأت می گرفت.

۷- مربی او در جریان یک مسابقه تقلب کرد

هنگامی مردم در یک جمله از “محمد علی” و “متقلب” یاد می کنند، طبق معمولً به اولین رقیب بزرگ این قهرمان یعنی سانی لیستون اشاره می کنند. برخی بر این باورند که لیستون در اولین مبارزه خود با محمدعلی به دستکش هایش روغن مالیده می بود، عملی که علی را موقتاً کور کرد. تعداد بسیاری نیز گمان می کنند که لیستون که به شدت با مافیا ربط داشت، مسابقه مجدد مورد انتظار آن ها را خراب می کند. با این حال، کمتر فردی می داند که اولین مسابقه علی در برابر یک مبارز انگلیسی به نام هنری کوپر نیز با اشتباه همراه می بود. این بار بوی تقلب از سمت مربیان کلی به مشام می رسید.

ادامه مطلب
نشانه اولیه بیماری آلزایمر بشناسید

تاریخ ۱۸ ژوئن ۱۹۶۳ می بود و مسابقه در استادیوم ویمبلی در لندن برگزار می شد. صندلی ها مملو از طرفداران ورزش و افراد مشهوری همانند الیزابت تیلور و ریچارد برتون نیز حاضر بودند. و علی شب بدی داشت. در آخر راند چهارم، کوپر ضربه معروف چکش انرزی که یک لفت هوک می بود را نواخت و علی را روی تشک انداخت، به او داد. علی بعدها او گفت که این ضربه به قدری سنگین بوده که “اجدادش در آفریقا آن را حس کرده اند”، اما خوشبختانه برای محمد علی، این ران قبل از این که داور بتواند شمارش خود را اغاز کند، به آخر رسید. یک دفعه همه چیز به شدت مشکوک شد. علی به معنی واقعی کلمه مبهوت شده می بود. او به قدری شرایط سختی اشکار کرده می بود که هیچ راهی برای بیرون آمدن از راند پنجم دیده نمی شد. به این علت مربی او، آنجلو داندی، تصمیم به خلاقیت گرفت. او به شدت دستکش علی را پاره نموده و آن را بلااستفاده کرد.

هنگامی که او پارگی دستکشش را به داور نشان داد، به او حرف های شد که یک جفت دستکش تازه به علی بدهد و بدین ترتیب او توانست برای علی زمان بخرد تا حالش بهتر بشود. بر سر این که چند دقیقه بین راند چهارم و پنجم صرف این نوشته شد او گفت و گو وجود دارد، اما صرف نظر از این نوشته، برای تجدید روحیه علی کافی می بود. انرژی تازه اشکار شده او به گمان زیادً با نمک بدبویی که داندی زیر بینی اش مالیده می بود ربط داشت، حرکتی غیرقانونی در انگلستان که در آن همه محرک ها به جز آب ممنوع می بود. هنگامی که زنگ اغاز راند پنجم اغاز شد، علی یک شکاف بزرگ زیر چشم کوپر باز کرد، شکافی چنان عمیق که علتآخر دادن به مسابقه شد. با این حال کوپر در این مورد شکایتی نداشت. کوپر هنگامی از ترفند داندی مطلع شد، اعتراف کرد که مربی خودش هم در این چنین شرایطی به گمان زیادً همین کار را می کرد.

۶- علی موسیقیدان

محمد علی با این که زیاد تر برای توانایی مشت زنی و شعرگویی پیشگویانه اش شناخته می بشود، اما استعدادی پنهانی داشت که زیاد ها از آن خبر ندارند. در سال ۱۹۶۴، مقداری قبل از اولین مبارزه اش با قهرمان سنگین وزن زمان سانی لیستون، علی آلبومی با همکاری کلمبیا رکوردز انتشار کرد. این آلبوم که “من بزرگ ترین هستم” (I Am the Greatest) نام داشت، زیاد تر از اشعار معروف خود او راه اندازی شده می بود. در سبک همیشگی علی، او بین ستایش خود (“این افسانه کاسیوس کلی / زیباترین مبارز جهان امروز است”)و پیش بینی ناکامی آتی لیستون (” او نمی تواند بجنگد. او را دیدم که با سایه اش بوکس می کرد. سایه اش در راند اول پیروز شد!” ). با این حال، علی زیاد تر لاف زدن در این آلبوم انجام داده می بود. در اواخر آلبوم، کلی اغاز به خواندن ترانه کلاسیک «کنار من باش» از بن ای کینگ کرد.

بعد از آن او آهنگ «دار و دسته ها همه اینجا می باشند» را به شکلی منحصربفرد خواند، جایی که از شهرهای جهان می پرسد که آیا طرف او می باشند یا خیر(“آیا لندن با من است؟” “آره!” آیا پاریس با من است؟” “آره!” ). این آلبوم هیچ زمان به قفسه ها نرسید.بعد از تحول مذهب و تحول نام، کلمبیا رکوردز کار خوانندگی علی را متوقف کرد و آلبوم را هر چه سریع تر از فروشگاه ها خارج کرد. اما این نوشته اهداف علی در دنیای موسیقی را آخر نداد. در سال ۱۹۷۶ این قهرمان آهنگ “علی و دسته اش علیه آقای خرابی دندان” را انتشار کرد که در آن علی به بچه ها بهداشت دندان را آموزش می دهد؟ متاسفانه شاهکار دندانپزشکی علی را به سختی می توان اشکار کرد اما یافتن نسخه او از کنار من بمان ساده تر است. اما باید بدانید که علی هیچوقت نمی توانست یک ستاره پاپ باشد.

10 واقعیت جالب و عجیب در مورد محمد علی کلی
۱۰ حقیقت دلنشین در رابطه محمد علی کلی که نمی دانستید ۵۳

۵- او یک فرد را از خودکشی منصرف کرد

ادامه مطلب
گالیله از نظریات خود صرف‌نظر کرد

لس آنجلس، ۱۹۸۱. یک جوان ۲۱ ساله که نامش آشکار نشده روی بالکن فرار از آتش در طبقه نهم می بود و ادعا می کرد که ویت کنگ ها برای دستگیر کردن او آمده اند. حتی بدتر از آن، او ادعا کرد که می خواهد خودش را بکشد. اوضاع زیاد وخیم به نظر می رسید – افسران پلیس نتوانسته بودند او را قانع به پایین آمدن کنند، و جمعیت فریاد زده و این مرد را ترغیب به پایین پریدن می کردند .اگر محمد علی دوان دوان بالا نمی رفت، همه چیز می توانست فاجعه بار باشد. بوکسور بازنشسته آن طرف خیابان می بود که ماجرا را به او خبر دادند. علی بدون لحظه ای تردید به طرف ساختمان دوید و نظر پشتیبانی داد. پلیس که نومید شده می بود حاضر می بود دست به هر کاری بزند اما به علی هشدار داد که امکان پذیر مرد جوان اسلحه داشته باشد. قهرمان تنها شانه هایش را بالا انداخت. این ریسکی می بود که او می خواست انجام دهد.

10 واقعیت جالب و عجیب در مورد محمد علی کلی
۱۰ حقیقت دلنشین در رابطه محمد علی کلی که نمی دانستید ۵۴

علی تا جایی که ممکن می بود به آن مرد نزدیک شد و سرش را از پنجره مجاور بیرون آورد. مرد جوان هنگامی دید مشهورترین ورزشکار جهان یکهو کنار او ظاهر شده، شوکه شد و او گفت: «واقعا خودت هستی!». در طول ۳۰ دقیقه سپس، علی با این مرد جوان در رابطه زندگی دشوار خانوادگی اش و مشکلاتش برای اشکار کردن کار گفتگو کرد. علی به او او گفت: «تو برادر من هستی. من عاشق تو هستم و به تو افترا نمی گویم». علی این مرد جوان را قانع کرد تا دری را که به منطقه فرار از آتش منتهی می شد، را باز کند و در نهایت مرد جوان را به سلامت از پله ها پایین آورد و سوار خودروی رولز رویس خود کرد. این بوکسور سپس این مرد را تا بیمارستان همراهی کرد و قول داد که به او در ساختن آینده ای بهتر پشتیبانی کند. علی بعد از آن او گفت: «نجات یک زندگی برای من مهم تر از کسب قهرمانی جهان است».

۴- بوکسور در روبه رو کشتی گیر

محمد علی مبارزات زیاد سخت و سختی را توانایی کرده می بود. سه گانه افسانه ای او با رقیبش جو فریزر در «شوق در مانیل» به اوج خود رسید. در طول «غرش در جنگل»، علی هشت راند به جورج فورمن دعوا کرد تا در نهایت این مرد بزرگ را از پای درآورد. و علی در دوئل خود با کن نورتون، توانست ۱۲ راند دوام بیاورد، در حالی که در طول دقایقی بسیاری از مبارزه فکش شکسته می بود. هنگامی به علی بوکسور فکر می کنیم، این ها لحظاتی است که دوست داریم به یاد بیاوریم. با این حال، مسابقه او با آنتونیو اینوکی یکی از آن خاطراتی است که طرفداران علی را به لرزه در می آورد. همه چیز از سال ۱۹۷۵ اغاز شد، وقتی که علی با رئیس اتحادیه کشتی آماتوری ژاپن ملاقات کرد. علی سوال کرد: « آیا هیچ مبارز شرقی وجود ندارد که مرا به چالش بکشد؟».

آنتونیو اینوکی برای مبارزه با او اظهار آمادگی کرد. اینوکی که یک کشتی گیر ژاپنی می بود، از پیشگامان اولیه ورزش هنرهای رزمی ترکیبی (MMA) می بود و ورزشکاران رزمی کاری همانند ویلهلم روسکا، دارنده مدال طلای جودو را به چالش کشیده و ناکامی داده می بود. اکنون او می خواست یک بوکسور را به فهرست بلند بالای پیروزی هایش اضافه کند. علی این مسابقه را پذیرفت و قرار شد این مبارزه ۲۶ ژوئن در سالن بودوکان در توکیو برگزار بشود. هنگامی علی در ژاپن حاضر شد، همه چیز شگفت و غریب شد، هرچند داستان بسته به این که چه فردی آن را تعریف می کند، متفاوت است. برخی ادعا می کنند که در این مبارزه تقلب شده می بود و قرار می بود علی بازنده بشود. اما هنگامی که این قهرمان از این جزئیات مبارزه مطلع شد، از مبارزه کردن خودداری کرد. برخی دیگر می گویند علی معتقد می بود که این مسابقه فقط یک مسابقه نمایشی خواهد می بود و هنگامی فهمید شد که اینوکی به جستوجو تجارت است، نظرش را در این مورد تحول داد. با وحشت از این نوشته، تیم علی قوانین سختگیرانه ای را خواستار شد. اینوکی نمی توانست با علی کشتی بگیرد، نمی توانست از زانوهایش منفعت گیری کند و نمی توانست او را به دور رینگ پرتاب کند.

ادامه مطلب
ناگفته هایی از شورای هنر و غفلت های چند ساله/ ماجرای اختلاف صداوسیما و وزارت ارشاد که سپس از چند ماه همه شد/ او گفت وگو با ایمانی خوشخو + فیلم

او این چنین نمی توانست لگد بزند مگر این که یک زانویش روی تشک باشد. بدیهی است که اینوکی از این قوانین راضی نبوده است و تصمیم گرفت راه خود را برود. هنگامی شب مبارزه فرا رسید، اینوکی تقریباً همه طول مسابقه را روی کف زمین گذراند، به پشت دراز کشیده می بود و اگر علی زیاد به او نزدیک می شد، به علی لگد می زد. نتیجه مبارزه ای می بود که چندان دلنشین نبوده است. شوق انگیزترین قسمت آن وقتی می بود که علی تلاش کرد پای اینوکی را بگیرد. کشتی گیر علی را دور زده و چند ثانیه بعدی را روی صورت قهرمان نشست. اما بقیه مبارزه فقط به لگدهای گاه و بیگاه اینوکی و دست انداختن کشتی گیر ژاپنی توسط علی خلاصه شد. بعد از ۱۵ دور و تنها ۶ بار ضربه مشت از علی، داوران اظهار تساوی کردند. حاضران عصبانی شدند؛ به داخل رینگ زباله پرت کردند و برای بعد گرفتن پولشان فریاد زدند. با این حال، هر دو مبارز با چندین میلیون دلار ثروتمندتر از قبل رینگ را ترک کردند و به دوستان نزدیک هم تبدیل شدند.

۳- محمد علی شعبده باز

علی حتی وقتی که در رینگ دور حریفانش نمی رقصید، می دانست چطور یک جمعیت را مسحور خود کند. تنها چیزی که نیاز داشت روسری یا سکه می بود. یکی از تردستی های مورد علاقه اش این می بود که دستمال های ابریشمی را در هوا محو می کرد. او این چنین می توانست کاری کند که یک کلید در داخل کف دستش بالا بپرد، به نحوه جادویی سکه ای را که با گاز نصف کرده می بود به حالت اول بازگرداند، و روسری را در یک چشم به هم زدن به قوطی تبدیل کند. مهم ترین تردستی علی عمل معلق شدن می بود. قهرمان به تماشاگرانش پشت می کرد، پاشنه هایش را به هم می چسباند و یک دفعه از زمین بلند می شد و چند سانتی متر بالاتر از فرش معلق می ماند. تردستی او به قدری خوب می بود که حتی دیوید کاپرفیلد آن را “کلاسیک” نامید. مردم ناچار نبودند زمان ها در رابطه تردستی های علی به گمانه زنی بپردازند. چون علی معتقد است که فریب دادن در اسلام گناه است، همیشه دقیقا توضیح می داد که ترفندهایش چطور کار می کنند. آن روسری ناپدید شده؟ آن را در یک انگشت شست مصنوعی فرو می کرد. معلق شدنش در هوا؟ او در واقع روی نوک انگشتان پای چپش ایستاده می بود که تردستی زیاد قابل توجهی است. ترفندهای علی ابزاری می بود که به مردم نشان می داد چه مقدار راحت می توان حواسشان را فریب داد.

10 واقعیت جالب و عجیب در مورد محمد علی کلی
۱۰ حقیقت دلنشین در رابطه محمد علی کلی که نمی دانستید ۵۵

۲- سوپرمن در برابر محمد علی

چندین شخصیت واقعی در کتاب های کامیک سوپرمن ظاهر شده اند، از اورسن ولز گرفته تا جری لوئیس و جان اف.کندی. اما هیچ کدام از این جفت ها به اندازه مسابقه بین مرد فولادین و محمد علی کلی حماسی نبوده است. خلق شده توسط دنیس اونیل و نیل آدامز با تایید مرشد معنوی کلی ، الایجا محمد، کامیک سوپرمن در روبه رو محمد علی در سال ۱۳۵۷ انتشار شد و یک کتاب کامیک زیاد پرفروش می بود. این پوستر غول پیکر سوپرمن و علی را به عکس می کشید که در سالنی مملو از سلبریتی ها با هم مبارزه می کنند. با دقت نگاه کنید، می توانید چهره های مشهوری همانند لوسیل بال، کورت ونه گات، لیبراس، فرانک سیناترا و جکسون فایو را در بین تماشگران ببینید. حتی بتمن و لکس لوتر هم وجود داشتند.

اما چرا علی و سوپرمن باید با یکدیگر مبارزه کنند؟ برای نجات زمین از دعوا بیگانگان. هنگامی که راتلار شریر، امپراتور اسکراب، در متروپلیس ظاهر می بشود، می گوید که دنیا را نابود خواهد کرد، مگر این که یک حاضر خاکی بتواند قهرمان اسکراب، هونیا را در نبرد تن به تن ناکامی دهد. هنگامی سوپرمن و علی هر دو ادعای حق دفاع از زمین را می کنند، راتلار به آن ها دستور می دهد که با یکدیگر مبارزه کنند. برنده باید با هونیا مبارزه کند. به وضوح، نبرد بین سوپرمن و علی ناعادلانه خواهد می بود. در حالی که علی مردی عضلانی است، اما از لوکوموتیو قوی تر نیست. با این حال، این دو به توافق می رسند. مرد کریپتونی قبول می کنند که در سیاره ای نزدیک خورشید به نبرد بپردازد و در نتیجه او قوت ابرقهرمانی اش را از دست می دهد. در عوض، علی باید به مرد پولادین یاد بدهد که چطور مبارزه بوکس انجام دهد.

ادامه مطلب
سرپرست فدراسیون انجمن‌های ورزش‌های رزمی با حکم وزیر ورزش، منصوب شد

این دو پا به پای هم پیش می روال و بعد از یک کتک کاری بیرحمانه، علی به گفتن پیروز و قهرمان بشریت از زمین خارج می بشود. در ادامه معلوم می بشود که اسکراب ها قصدی برای عمل به وعده خود نداشته و بدون دقت به نتیجه، تصمیم دعوا به زمین را داشته است. اما علی و سوپرمن انتظار این حیله را داشتند و مخفیانه نقشه ای طراحی کرده اند. همزمان که علی با هونیا مبارزه می کند، مربی اش بوندینی براون مخفیانه داخل سفینه راتلار می بشود. در آخرین لحظه، باندینی نقابش را برمی دارد و نشان می دهد که او در واقع سوپرمن است – در حالی که علی در واقع با لباس مبدل با مربی او مبارزه می کند. سوپرمن راتلار را ناکامی می دهد، محمد هونیا را ناک اوت میک ند و دو قهرمان با هم دست می دهند و علی اظهار می کند:« ما بزرگ ترین هستیم!».

10 واقعیت جالب و عجیب در مورد محمد علی کلی
۱۰ حقیقت دلنشین در رابطه محمد علی کلی که نمی دانستید ۵۶

۱- او گروگان هایی را از عراق آزاد کرد

در اغاز دهه ۱۹۹۰ صدام حسین، دیکتاتور عراق به کویت دعوا کرد و ارتش آمریکا در حال آماده شدن برای بیرون راندن او می بود. صدام حسین در جواب تعداد بسیاری خارجی را گروگان گرفت. او به امید منفعت گیری از آن ها به گفتن سپر انسانی، ۲,۰۰۰ خارجی را دستگیر کرد که ۷۰۰ نفر از آن ها آمریکایی بودند. مذاکرات برای آزادی آن ها زیاد بد پیش می رفت. و سپس محمدعلی داخل ماجرا شد. علیرغم شهرت جهانی اش، محمد علی دوران خوبی را سپری نمی کرد. او در سال ۱۹۸۱ بعد از ناکامی تحقیرآمیز در برابر ترور بربیک رسماً از بوکس کناره گیری کرد. سپس در سال ۱۹۸۴ علی به دنیا خبرداد که از بیماری پارکینسون رنج می برد. شش سال سپس، مردی که تند سخن می او گفت و سریع حرکت می گرد دیگر وجود نداشت. دست و پایش می لرزید و زمان ادای کلمات دچار مشکل می شد. با این حال، او تا این مدت در درونش یک مبارز می بود و هنگامی از حالت گروگانگیری مطلع شد، تصمیم گرفت دست به کار بشود. به هر حال، او مشهورترین مسلمان جهان می بود و ممکن می بود در یک سرزمین عمدتا اسلامی قوت تاثیرگذاری داشته باشد. هنگامی علی به بغداد رسید، به کاخ صدام هدایت شد و ۵۰ دقیقه با دیکتاتور بدنام عراق سخن بگویید کرد.

از آنجا که علی در سخن بگویید کردن مشکل داشت، از حرکات دست بسیاری برای پشتیبانی به رسیدن به نقطه نظراتش منفعت گیری کرد. او توانست از طریق مترجم خود این جمله را منتقل کند: «من در یک ماموریت صلح به اینجا آمده ام. من به گفتن یک سیاستمدار به اینجا نیامده ام. من یک آمریکایی هستم و این چنین یک مسلمان». علی به صدام حسین او گفت که آزادی گروگان ها یک حرکت خوب برای روابط عمومی وی خواهد می بود و دیکتاتور را قانع می کند که با این ایده موافقت نماید. و دیگران در سراسر جهان قیمت این نوع مذاکره را خواهند دید – آنتونیو اینوکی، حریف قدیمی کشتی علی، ماه سپس به عراق آمد تا به آزادی گروگان های ژاپنی پشتیبانی کند. این بوکسور مشهور چندین روز در عراق ماند – به زیارتگاه ها رفت و با مردم محلی دیدار کرد – در حالی که چشم به راه می بود صدام به این درگیری آخر دهد. علی در طول اقامتش در عراق دارویی برای مصرف نداشت اما او گفت که تا وقتی که هموطنانش آزاد نشوند به خانه باز نخواهد گشت. سرانجام صدام حسین ۱۵ زندانی آمریکایی را آزاد کرد که همه آن ها جان خود را مدیون محمد علی بودند.



منبع

0 0 رای ها
نظر دهی
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها